کد مطلب:102399 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:532

علی دنیا را آنچنان که هست می شناساند











گروهی از سطح فرازین انسانیت فرود آمده چنان به زمین و زندگی این جهانی چسبیده اند كه گویی هرگز از آن جدا شدنی در كار نیست و چنان بدین دنیا عشق می ورزند و بر گرد بهره هایش می چرخند و به زر و زیورهایش چشم دوخته اند و به گرد آوری مال و منالش آزمندی نشان می دهند، كه یك گام فراتر را نمی بینند و آینده ای در برابر نمی پندارند و از قامت خم شده ی خود بر روی كالاهایش، جای برتری را نمی نگرند.

وسیله را به جای هدف گرفته، سودها را به جای ارزشها پنداشته، به عوض آنكه با آن ببینند و به سبب آن بنگرند، بدان خیره شده اند و زرق و برقش چشم آنان را كور كرده است، هم از دنیا بیشتر از اندازه ای كه بایسته است بهره ور می شوند و هم زبان بدگویی به سویش آخته با خشم و كینه به جنگش تاخته و سرانجام نیز خویشتن و سرمایه ی انسانی بدان باخته اند.

امیرالمومنین دنیا را وسیله ای می داند كه می توان، در صورت شناخت درست، با آن به هدفهای والای انسانی رسید و در حد پست و پایین آن هم نماند. زهد حقیقی آن نیست كه انسان از زیر بار مسوولیتها و وظایف اجتماعی خویش شانه خالی كند و تنها در اندیشه ی رهایی خود باشد و بس، بلكه از نظر امیرالمومنین زهد شناخت درست دنیا و بهره بردن از آن در حداقل نیاز و استفاده ی بجا و شایسته ی از آن برای رسانیدن خود به هدف و غنیمت شمردن فرصتهایش برای انجام وظایف فردی و اجتماعی است.

[صفحه 74]

علی (ع) درباره ی دنیا چنین می گوید:

«و الدنیا دار منی لها الفناء و لاهلها منها الجلاء و هی «حلوه خضراء» و قد عجلت للطالب و التبست بقلب الناظر، فارتحلوا منها باحسن ما بحضرتكم من الزاد و لا تسالوا فیها فوق الكفاف و لا تطلبوا منها اكثر من البلاغ»[1].

این جهان سرایی است كه برای خود آن نابودی سرنوشت شده است و برای ساكنان آن كوچ كردن و جدایی، «لعابی شیرین و منظره ای سبز و خرم دارد» با شتاب به سوی خواستار خویش گام برداشته است و دوستیش با دل نگران در هم آمیخته است، پس شما با بهترین توشه ای كه در دسترس دارید از آن سرزمین رخت سفر بربندید و تا در آن زیست می كنید افزون از نیاز درخواست نكنید و بیشتر از آن اندازه كه به مقصدتان می رساند نخواهید.

[صفحه 75]

و در وصف آن می گوید:

«ما اصف من دار اولها عناء و آخرها فناء! فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب. من استغنی فیها فتن و من افتقر فیها حزن و من ساعاها فاتته و من قعد عنها و اتته و من ابصربها بصرته و من ابصر الیها اعمته.»[2].

چگونه از سرایی نشانی دهم كه سرآغاز آن رنج است و خستگی و سرانجام آن نیستی و نابودی! در برابر داراییهای روا و حلال آن به حساب رسیدنی در كار است و در برابر داراییهای ناروا به دست آمده اش كیفری در انتظار است. هر كس در این جهان خود را بی نیاز احساس كرد فریب خورده از راه منحرف می گردد و آن كس كه در آن به تنگدستی افتاد دچار اندوه می گردد، شخصی كه برای دست یافتن بر آن به سویش شتافت خود را از دسترس او دور می دارد و كسی كه

[صفحه 76]

به دنبالش نرفت و به زمین نشست از او فرمان برد، آن كس كه بوسیله ی دنیا به امور نگریست دنیا بینشی روشن بدو دهد و كسی كه دنیا را هدف دانست و بدان خیره شد كورش گرداند و جز پدیده های ظاهر چیز دیگری را نتواند دید.

آری در نظر اسلام دنیا و همه ی نعمتهای الهی و امكانات این جهانی ابزارها و وسایلی هستند كه اگر به شیوه ی درست و با آگاهی به وسیله بودن آنها، مورد استفاده قرار گرفتند، رساننده ی انسان به مقصد و هدف می باشند، لیكن اگر آن ابزارها خود هدف شدند، انسان را در حد خود، كه بسی پست تر از مرز انسانیت است، نگاه می دارند و نمی گذارند به پیش روند، چشمشان از تابش زرق و برقها و تجملات و ثروتها و قدرتها خیره شده نمی توانند جای دیگری را دید كه از آن مرز فراتر روند، همچون كسی كه نور افكنی بسیار روشن می بیند اگر از پرتو آن برای عبور به سوی مقصد سود جوید و خود آن را نخواهد، به خوبی راه را یافته شتابان حركت می كند، اما اگر بسیاری نور او را تحت تاثیر قرار داد و بدان چشم دوخت، كور می گردد و هیچ جایی را نمی تواند بیابد و از حركت نیز می ماند.

امیرالمومنین در همه ی دوران زندگیش به آگاه ساختن و تربیت كردن افراد همت گماشته بود، همینكه می دید كسی آگاه نیست یا شناخت درستی از جهان ندارد و راه افراط و تند روی یا تفریط و كندروی را در پیش گرفته او را آگاه می كرد و بر راه درست قرار می داد. شنید شخصی بدون توجه به حقیقت امر از دنیا بدگویی می كند، در حالی كه بیشتر از دیگران به دنبال دنیا شتابان است، برای اینكه هم گوینده را به راه درست اندازد و هم به دیگران راه روشن را بنمایاند گفت:

«ایها الذام للدنیا، المغتر بغرورها، المخدوع باباطیلها! اتغتر بالدنیا ثم تذمها؟ انت المتجرم علیها، ام هی المتجرمه علیك؟ متی استهوتك،

[صفحه 77]

ام متی غرتك؟ ابمصارع آبائك من البلی، ام بمضاجع امهاتك تحت الثری؟ كم عللت بكفیك و كم مرضت بیدیك! تبتغی لهم الشفاء و تستوصف لهم الاطباء، غداه لا یغنی عنهم دواوك و لا یجدی علیهم بكاوك. لم ینفع احدهم اشفاقك و لم تسعف فیه بطلبتك و لم تدفع عنه بقوتك! و قد مثلت لك به الدنیا نفسك و بمصرعه مصرعك.»

ای كه فریبخورده ی این جهان هستی و نیرنگ باخته ی پوچی هایش و

[صفحه 78]

در همان حال سرزنشگرش می باشی! آیا رواست كه فریبش را بپذیری و به سرزنش آن بنشینی؟ تو دنیا را به جرم و گناه متهم می كنی، یا او باید ترا مجرم شناسد؟ كی خواستار سرگردانیت شده، ترا به عشق خود شیفته كرده است؟ یا چه هنگام ترا فریفته است؟ آیا با نابود كردن پدرانت از پوسیدگی؟ یا با افكندن مادرانت در زیر خاك؟ چه اندازه با دستانت بیمار داری كرده ای و چه مقدار با توان خود به پرستاری پرداخته ای! برای آنان بهبودی خواسته ای و از پزشكان تجویز دارو تقاضا كرده ای و چون بامداد فردا بر آنان بر آمده نه دارویت بیماری را از وجودشان بریده است و نه گریه ات سودی بدیشان بخشیده است. دلسوزی و نگرانیت به آن بیماران نفعی نرساند، در این میان تو به خواست خود دست نیابی و درد و مرگ را با نیرویت از وجودش نرانی! و دنیا با این كار خود نمونه ای گویا برای خودت نشان داده است و با مرگش مرگ ترا در برابر چشمانت نمایان كرده است.

«ان الدنیا دار صدق لمن صدقها و دار عافیه لمن فهم عنها و دار غنی لمن تزود منها و دار موعظه لمن اتعظ بها. مسجد احباء الله و مصلی ملائكه الله و مهبط وحی الله و متجر اولیاء الله: اكتسبوا فیها الرحمه و ربحوا فیها الجنه. فمن یذمها و قد آذنت ببینها و نادت بفراقها و نعت نفسها و اهلها، فمثلت لهم ببلاء و شوقتهم بسرورها الی السرور؟

راحت بعافیه و ابتكرت بفجیعه، ترغیبا و ترهیبا و تخویفا و تحذیرا، فذمها رجال غداه الندامه و حمدوها آخرون یوم القیامه، ذكرتهم

[صفحه 79]

الدنیا فتذكروا و حدثتهم فصدقوا و وعظتهم فاتعظوا»[3].

بیگمان دنیا سرای درستی و راستی است برای آن كس كه راه راست را با آن در پیش گرفت و جایگاه عافیت است برای شخصی كه آموزشهایی از آن دریافت، و سرزمین بی نیازی برای آن كو توشه از آن برداشت و پایگاه پند دهی برای كسی كه به پندش گوش فرا داد. این جهان جایگاهی است كه دوستان خدا در برابرش پیشانی بندگی بر خاك نهند و نمازخانه ی فرشتگان خدا و فرودگاه وحی خدا، بنیادی برای داد و ستد دوستان ناب خداست: رحمت خدا را در همین جهان به دست

[صفحه 80]

می آورند و بهشت را در آن به سود می برند. بنابراین چه كسی تواند دنیایی را سرزنش كرد كه دور شدن خود را به آگاهی همگان رسانیده، جدا گردیدن را ندا در داده، خبر مرگ خودش و خانواده اش را اعلام كرده، با گرفتاریهای خود گرفتاری را نمایان ساخته و با شادمانیش آنان را به شادمانی فراخوانده است. شامگاهان عافیت ارزانی دارد و بامدادان دردی سهمناك به ارمغان آرد، تا بدین وسیله زمینه ی تلاش با رغبت را فراهم گرداند و از دردها و گرفتاریها بترساند، به بیم دادن بپردازد و از خطرها آگاه سازد. اشخاصی فردای پشیمانی به سرزنش و بدگوییش نشسته اند و افرادی دیگر در روز رستاخیز به ستایش آن برخاسته اند، زیرا در همین جهان وظیفه ی آنان را یادآوری كرد و شنیدند و به گوش جان سپردند و با زبان حوادث با آنان سخن گفت و راستش دانستند و به پند دادنشان پرداخت و پذیرفتند.

زهد نیز از جمله مفاهیمی است كه بطور ناشایست دریافت شده است و در جای بایسته ی خود به كار برده نمی شود، هر كس، یا هر گروهی، از ظن و گمان خود با آن یار و همساز شده اسرار آن را از درونش نجسته است. گروهی آن را دست شستن از هر نوع فعالیت این جهانی و پرداختن به كار آن جهانی دانند و دسته ای زهد را بد زندگی كردن و به وظایف فردی و اجتماعی توجه نداشتن و از انسانها بریدن و به كوه و جنگل پناه بردن تلقی كنند و برخی از افراد نیز یكی از ویژگیهای زاهد، مثل: قناعت یا خرسندی، یا رضا یا توكل و مانند اینها را همه ی زهد به شمار می آورند، لیكن امیرالمومنین با بینش قرآنی خود، زهد را بطور جامع و رسا می شناساند و برای كسانی نیز كه از عهده ی رسیدن به نهایت مقصد برنمی آیند، راهی ترسیم می كند كه ناامید نگردند و با هر توان كه دارند به حركت درآیند:

[صفحه 81]

«ایها الناس، الزهاده قصر الامل و الشكر عند النعم و التورع عند المحارم، فان عزب ذلك عنكم فلا یغلب الحرام صبركم و لا تنسوا عند النعم شكركم، فقد اعذر الله الیكم بحجج مسفره ظاهره و كتب بارزه العذر واضحه.»[4].

مردم! زهد عبارت است از: كوتاهی آرزو و سپاسگزاری در برابر نعمتها و پارسایی و بركناری در برابر ناشایستها، اگر نتوانستید بدین یك عمل كنید جاذبه ی حرام و ناروا بر نیروی پایداری شما پیروز نگردد و به هنگام برخورداری از نعمتها وظیفه ی سپاسگزاریتان را فراموش نكنید، زیرا خدا با دلیلهایی كه روشنگر و آشكارند و با كتابهایی كه با برهان برجسته و گویا بهانه ها را بریده اند، جای عذر و بهانه ای برای شما نگذاشته است.

درازی آرزو انسان را به دنبال تخیلات واهی و تصورات میان تهی می كشاند و از واقعیتها و كارهای خردمندانه و عملی دور می گرداند، لذا باید آرزو و امید

[صفحه 82]

داشت، لیكن بدان اندازه كه هماهنگ با واقعیتها باشد و در زندگی بتوان برای رسیدن بدان برنامه ریزی كرد. شكر نعمت نیز شناختن درست نعمت و نعمت دهنده است و پس از شناخت، استفاده درست و شایسته از نعمت می باشد، بدین ترتیب هر چه انسان نعمت را شایسته تر به كاربرد از آن نعمت بیشتر برخوردار می گردد، لذا پروردگار می فرماید: «و اذتاذن ربكم لئن شكرتم لازیدنكم و لئن كفرتم ان عذابی لشدید.»[5]. و هنگامی كه پروردگارتان اعلام كرد: بیگمان اگر سپاس گزارید حتما بر نعمت و بهره ی شما می افزایم و اگر نعمت را نادیده گرفتید و بطور شایان مورد استفاده قرار ندادید شك نیست كه هر آینه با عذاب سخت من رو به رو خواهید شد.

یكی از موارد شكر، درك نعمت انسانیت و بزرگترین ویژگی آن اراده و آزادی گزینش است، در برابر این نعمت، شایسته است انسان گرد نارواها و ناشایسته ها نگردد، تا بدین وسیله بر نعمت اراده و آزادیش افزون گردد، لیكن نارواها گاه چنان جاذبه هایی دارند كه افراد را به سوی خود می كشانند، امیرالمومنین به چنین كسان كه دارای اراده ای استوار نیستند، سفارش می كند كه پیوسته در برابر نارواها پایداری پیشه كنند و نگذارند خواستها و گرایشهای حیوانی بر آنان چیره گردند و بدین وسیله خود را به سطح والای یك انسان پروا پیشه برسانند و فراموش نكنند كه به دست آوردن این نیرو نیز از نعمتهای بزرگ خدایی است كه بوسیله ی پیامبران و كتابهای نازل شده بر آنان بشر را به روشنی راهنمایی كرده، راه و چاه را بدو نشان داده جای هیچگونه عذر و بهانه ای باقی نگذاشته است.

در جای دیگری امام درباره ی زهد می فرماید:

«الزهد كله بین كلمتین من القرآن، قال الله سبحانه: «لكیلا تاسوا علی ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم»[6]. و من لم یاس علی الماضی و لم

[صفحه 83]

یفرح بالاتی، فقد اخذ الزهد بطرفیه.»[7].

همه ی زهد در دو جمله از آیات قرآن گنجانیده شده است، خدای سبحان گفته است: «برای اینكه برای آنچه از دست داده اید ناراحت و اندوهگین نشوید و بوسیله ی آنچه به شما داده است شاد و سبكسر نگردید». و هر كس بر گذشته اندوهگین نگردیده است و به آینده با شادی دل نبسته است، در واقع هر دو سوی زهد را در اختیار گرفته است.

این حالت نیز در نتیجه ی شناخت پروردگار آفریننده و توانا و حكیم و شناخت جهان و خویشتن به دست می آید، زیرا گذشته از دست رفته است، نباید اندوهگین از دست رفته ها شد، بلكه باید از آنها درس آموخت و راه حال را در پرتو آنها ترسیم كرد و به واقعیتها گروید، به آینده نیز شایسته نیست همچون آرزوهایی دور و دراز چشم دوخت و به نعمتهای موجود و به آنچه در عالم خیال می پنداریم به دست خواهیم آورد دل ببندیم كه آن هم ما را از واقعیتها، از خود، از جهان، از حقایق آینده و مسیر دور و درازی كه در پیش داریم و از مقصد، یعنی زندگی جاویدان آن جهانی، ناآگاه می كند.

بنابراین، در بینش قرآنی و الهی امیرالمومنین، دنیا جایگاهی است به صورت ایستگاهی موقت در میان راه كه امكانات فراوانی به عنوان وسیله در آن موجود است، اگر ما از آن امكانات چون وسیله و ابزار و توشه ی راه سود جوییم و مقصد را از یاد نبریم، جایگاهی مقدس خواهد بود و ما سودهای زندگی مادی را به ارزشهای زندگی جاودان حقیقی تبدیل كرده ایم، اما اگر این جایگاه، همیشگی دانسته شد و امكانات و وسایلش به عنوان هدف پنداشته شد و سخت بدان بسته شدیم، از دیدن

[صفحه 84]

حقایق ناتوان می گردیم و از حركت به سوی بی نهایت باز می مانیم و در محیطی پست و بدتر از آغل چون حیوان به زیستی بی ارزش فرو می افتیم. زهد نیز همین تلقی درست از این جهان و متعلقات و داده های آن است.

[صفحه 85]


صفحه 74، 75، 76، 77، 78، 79، 80، 81، 82، 83، 84، 85.








    1. نهج البلاغه، از خطبه ی 45.
    2. نهج البلاغه، از خطبه ی 82.
    3. نهج البلاغه، حكمت 131.
    4. نهج البلاغه، كلام 81.
    5. قرآن، ابراهیم/ 7.
    6. قرآن، الحدید/ 23.
    7. نهج البلاغه، حكمت 439.